Ostatni dzień na wybrzeżu
اواخر روز قبل از دوچرخه سواران به من نشان داد برخی از آهنگ های سرد در منطقه و من ستایش رامسر و چالوس, شهر در ساحل.
Read Moreاواخر روز قبل از دوچرخه سواران به من نشان داد برخی از آهنگ های سرد در منطقه و من ستایش رامسر و چالوس, شهر در ساحل.
Read Moreمن سعی کردم به پیدا کردن یک محل در سرعین, روستا, من حتی توصیه می شود که مردم محلی. این بود که به خوبی می شود, خوب, źródła termalne i tym podobne
Read MoreObudziłem się na centralnym placu malutkiego miasteczka. Wygramoliłem się z namiotu i zacząłem zjadać resztki moich zapasów na śniadanie. Powoli
Read MoreNo, w sumie to na granicy. Pomachałem na do widzenia wszystkim Ormianom, po raz setny sprawdzono mi pieczątki w paszporcie. –
Read Moreمن ایستاده در جایی در یک روستای فراموش شده چند کیلومتر از مرز گرجستان. من سعی می کنم به سفت کابل سرعت سنج. Jeżeli tego nie zrobię to nie
Read Moreاو وسط شب بود. من قادر به در تاریکی تاریک رسیدن به مرز ایران بود. آخرین 30 kilometrów zrobiłem po rozwalonej drodze
Read Moreمن سفر به ایران بود برنامه ریزی شده نیست. من از تعطیلات در زمان دیگری و این ایده از شمال روسیه مسجل بود. هنگامی که، با این حال،, z różnych
Read More