در سواحل دریای خزر

من سعی کردم به پیدا کردن یک محل در سرعین, روستا, من حتی توصیه می شود که مردم محلی. این بود که به خوبی می شود, خوب, چشمه های آب گرم و جاذبه های مشابه. این گردشگری توده بود, حتی با تابلوهای در زبان انگلیسی. من چند ساعت برای رسیدن به آنجا از دست داده, به موجب آن Astary, شهر در ساحل دریای خزر پس از تاریک وارد.

عدم همان خورشید آزار, از اردبیل به Astary منجر قطعه ای از بزرگراه ها و کوه بزرگراه جاده – دو بخش ترین از طول آن روشن.

قبل از ترک, کسی به من نوشت, که نظر من در ایران امکان پذیر است, ارائه, آن نشان می دهد که ابراز وجود. در روز دوم من می دانستم, آن بسیار دشوار خواهد بود.

ظاهرا تنها سوخت گیری, و صاحب ایستگاه شما را دعوت به یک میوه و چای به اروپا budynku.W کلبه در پمپ مغازه ها تربیت سگ هستند و برخی از تلخه. W Iranie służą do picia herbaty z zaproszonymi gośćmi. Zamiast pięciu minut tankowanie trwa czterdzieści, اما به سختی زمان در نظر گرفته به دست داده است.

& nbsp؛ در

در ایران، جرم موتور سیکلت, اما عملا هیچ موتور سیکلت. این است که به سادگی یک وسیله نقلیه برای مردم, که می تواند یک ماشین را ندارند. هیچ کس خوش آمد می گوید, او با کلاه به ذکر لباس نیست سوار نمی. انواع مختلفی وجود دارد, بسیاری از آنها به طرز وحشیانه ای مورد غفلت قرار گرفته. من هم در آنجا ماند برای کمک به به برخی از مرد, که از هم پاشیده شده موتور سیکلت. خود 250 (بزرگتر باشد، ممنوع است) سبک اندر دست داده بهار کمک فنر – به سادگی سقوط. دو نیمکت مطرح, مهمان آن را جایی, هیچ چیز را تنگ تر, او بر روی سخت افزار نشسته و حرکات می خواستم برای دریافت تایید, که چنین چاره موقت هیچ شانسی برای موفقیت است. سرم را تکان دادم:

– هیچ شانسی

او لبخند زد, او ماشین را اخراج کرد و آغاز شده. یک کیلومتر نرخ گرفتن بیشتر. زنجیره ای خود هرگز دیده می شود روغن های پلاستیکی, ما هرگز کشیده شده است. در اینجا و آویزان یک بسته نرم افزاری پاره از نصب و راه اندازی برق وجود دارد. تراژدی.

موتور سیکلت بزرگ سرگرمی دشوار و گران است و از نظر قانونی می تواند آنها را سوار در روزهای جمعه (توضیح به اروپا – یکشنبه). ثبت, فراتر از تعداد, یک عکس از فرد مجاز به رانندگی.

در روزهای اولیه از ترافیک سفر برای من تعجب مثبت بود. به نظر من, که ایرانیان آن اسلوونی هستند. گاهی اوقات کمی نامنظم, اما به طور کلی سواری بسیار رسمی و پیش بینی. بله, گاهی اوقات من در سراسر تعجب برانگیز بود – در یکی از جلسات به من متوقف اختلافات کلاه. مدت زمان طولانی من نمی توانستم بفهمم چه اتفاقی افتاده, تا زمانی که متوجه زن و شوهر جوان نما. ماشین عروس ساخته شده یک توقف برای عکس.

& nbsp؛ در

این تنها روز بعد به من نشان داد چگونه اشتباه من در ارزیابی از رانندگان محلی بود.

شبانه در Astarze من پیدا کردم بسیار هموار, در تقاطع اولین بار در شهرستان استقبال من با فلاشر در کمپینگ امضا.

حتی من خوشحال بود, من در جایی خوانده, که در ساحل جو شل کمی بیشتر, جوانان از آمدن به استراحت, بنابراین من شمارش, که اردو در وسط تابستان می تواند یک مکان که در آن شما برخی از آشنایی ایجاد. رزرو صندلی خود را پر از خانواده بود – ایران به زبان فارسی را دوست دارم روز خانواده به خارج از شهر – همه چادر همان, که بار بر روی سقف ماشین خود. سماور مجموعه dorzucają یا کتری برای چای, چند پتو, غذا و حرکت در بعضی از جای خوبی. چادر می تواند به پایین تقریبا در همه جا شکستن (گاهی اوقات نشانه ای از شکستن چادر ممنوعیت وجود دارد), همان اردوگاه و نه اندک است و آنها هیچ چیز را که برای آن خواهد بود که ارزش پرداخت ارائه نمی. زیرساخت است در اکثر توالت و سینک را با آب سرد.

& nbsp؛ در

Nie wiem co skłania ludzi do przyjazdu do Astary na ten kemping. من هیچ چیز, این شهرستان به جای زشت است, w okolicy nie ma nic. واقعا. هیچ. شما می توانید از چای با سماور بزرگ نوشیدن و یا پاپ به شهر برای گوشت کبابی.

یکی دیگر از حرکات دوستانه در هر نوبت به من اطمینان به این باور, که جهت سفر به خوبی انتخاب شده. Gość, که به طور تصادفی من صرف شام در یک جدول stargował برای من غذا می خوردند. کسی به من به یک استاد محلی سیم کارت و جو در زمان, که اجرا کرده بود کارت بد بخت – متاسفانه – بدون موفقیت. من وزن میوه کردم, چند سیگار, چای, شخص دیگری از حساب ایمیل خود را به دختر من ارسال.

& nbsp؛ در

بین کارتون در حالی که شما می توانید یک فضای شل تر قرار – سواحل خالی است, هیچ بارها یکی وجود دارد, من هیچ جایی, که در آن من می توانم لذت بردن از نگاه دریا، و یا حتی یک فنجان چای, straszą też znaki zakazu kąpieli. Trochę mnie to zawiodło, من امیدوار بودم به خنک در کنار دریا پس از چند روز شدید. من تصمیم گرفتم روز بعد به یک گذشته ساحل شانس…

& nbsp؛ در