ایران 2015

در ایران!

من فقط بعد از ساعت هشت بیدار, من به پای من شروع به پریدن کرد, من به آسمان نگاه, من هوا را به عمق دهان خود را کشیده و غیر روحانی کردن به خواب بعدی. دیروز به من گفته شد, من به بین هشت و نه داوطلب, هنوز شناخته, این اولین نهم پانزده است.

O 9.15 آمد نبود من از تجربه. ساختمان, که در آن من تا به حال به نظر می رسد تنها یک باربر بود, که به وضوح به من نشان داد, بود که زمان نمی. مقامات پس از آگهی های بازرگانی با مواد تشکیل دهنده برای صبحانه ملاقات, که به آرامی شروع به پدیدار. اتاق برای بازدید کنندگان, مجهز به تهویه هوا, این باز شد. من خال خال “رسمی من”, من صبورانه منتظر تا غذا خوردن و با شادی شروع به پریدن کرد وقتی متوجه شدم, او به من و من به یاد مورد. انگشت به من نشان داد یک پسر, که به زودی من دوستان. پنج, پنج, اضافه کردن به من در fejsie (رسما در ایران ممنوع) و مانند. من استفاده می شود برای بار دوم شش کلمه سحر و جادو:

– بدون مجوز, Armenia, ایران, ترکیه, عبور.

– 350 یورو, چند روز?

– 14

– no, بیشترین 3.

طلسم کار متوقف شد! نه تنها قیمت بسیار رقابتی با حسین است (450 یورو) و این زمان محدود باقی بماند. دوست جدید من بود قادر به توضیح به من نیست چه خبر است, بنابراین او تصمیم گرفت یک عدد و گوشی تلفن. از طریق تلفن به دست, که کارنه حمل و نقل د پاساژ خریداری در مرز است اعتبار محدود برای چند روز. بنابراین با این guy'll هیچ چیز, اما ممکن است به ایران بر اساس یک سند “ورود موقت”. مورد رفت و برگشت به من “رسمی خانه”, که انگشت من برخی از مرد دیگر نشان داد.

IMG_0073

پس از مدتی، من دریافتم که چگونه سیستم کار می کند. در مقامات مرزی, نشسته پشت پیشخوان و załatwiacze. مقامات عمدتا خوردن وعده های غذایی, لوله های دود و نوشیدن چای. هنگامی که شما می توانید به آنها بگویید که چه می خواهید, شاید شما می توانید کمک. مشکل این است که, آنها به زبان انگلیسی صحبت نمی, به طوری که آنها اشاره به załatwiaczy, که به زبان انگلیسی صحبت می کنند ضعیف, اما آنها را به زمان و تمایل و شماره بر روی تلفن به کسی که انگلیسی صحبت می کند فوق العاده. و, نظر قانونی می تواند (فرض) قبول پول برای خدمات خود را. Załatwiacze از طریق ساختمان اجرا، ساخت, هنوز هم زنگ جایی, بحث کسی, تنه زدن برخی از مقالات به ثبت نام مقامات. کلمه – این آشفته طیف همه در دست است. کلید موفقیت خود دانش و برخی از تلفن-دوست است, که خواهد شد مترجم خود را.

من منتظر یک زمان طولانی, aż wskazany gość porozmawia się mną. هنگامی که شما موفق شده اند, این ثابت می شود, که مترجم تلفنی حسین است, یا کارگزار, من می خواستم بای پس. تلاش او برای مذاکره قیمت, صادقانه او اعلام کرد, که سعی خواهد کرد برای جلوگیری از آن را با باور به شانس و مهارت های فردی خود. از سوی دیگر،, من با او برای برخی از کمک پرحرف در تلفن فقط در مورد بود. من در یک تعمیر بود, خدمات حسین خراب بودجه من. مهمان باید از او مراقبت از من, اما مشخص نبود و نه چه مقدار و یا زمانی که این اتفاق خواهد افتاد. بنابراین، من شروع به مبارزه با خستگی:

– من لباس های شسته شده بود

– من جرم لوله های دودی و جرم آب نوشید

– من قطع ناخن پا

– من کشیده زنجیره ای.

من تعدادی از مقامات ملاقات کرد, من عکس هایی از مسجد چوبی تاتار با دیوار شرقی نشان داد, من یک فنجان چای نوشید. من چند کلمه با دیگر گردشگران موتوری رد و بدل, یا که از خدمات حسین استفاده کرده اند, albo po prostu mieli Carnet de Passage.

من صبر کردم. من صبر کردم. من صبر کردم. من صبر کردم.

در 16 کسی آمد به بررسی اعداد در قاب از موتور سیکلت. لحظاتی بعد از آن معلوم شد, من می توانم ذکر 500 دلار به سه کارت. از جمله:

IMG_0080

این دخترک, که اجازه سفر از مرز. در stargowałem روز خوب 50 دلار. من در یک پله غمگین نشسته و شروع به تعجب که آیا 150 دلار از من به اندازه کافی است 8-10 روز در ایران. تا زمانی که او را درک به نظر می رسد صبح دوست من, من با آنها شک و تردید خود را به اشتراک گذاشته. و لحظه ای بعد او با یک لبخند از گوش بازگشت به گوش

– 400 فقط نیاز به – stargowałem برای شما!

& nbsp؛ در

IMG_0069

& nbsp؛ در

آن را به من لحظه بعد از انتقال پول – همانطور که می بینید برخی از آن است که آیا یک حرکت خوب بود. فقط یک نگاه آخرین در مرز:

IMG_0082

من سریع به سمت ساحل راه می رفت برخی از جاده ها تابع.

& nbsp؛ در

و در شب اول من چنین دریاچه ای زیبا را انتخاب.

IMG_0101

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *